-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 خردادماه سال 1390 16:20
نظر ملاصدرا درباره خدا خداوند بی نهایت است ولا مکان و بی زمان . اما به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می اید و به قدر ارزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود و به قدر نخ پیرزنان دوزنده باریک می شود و به قدر دل امیدواران گرم می شود یتیمان را پدر می شود و مادر. بی برادران را برادر می شود. بی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 خردادماه سال 1390 16:19
رنگ خدا ـ مامان! یه سوال بپرسم؟ زن کتابچه سفید را بست. آن را روی میز گذاشت : بپرس عزیزم . - مامان خدا زرده ؟!! زن سر جلو برد: چطور؟! - آخه امروز نسرین سر کلاس می گفت خدا زرده ! - خوب تو بهش چی گفتی؟ - خوب، من بهش گفتم خدا زرد نیست. سفیده !!! مکثی کرد: مامان، خدا سفیده؟ مگه نه؟ زن، چشم بست و سعی کرد آنچه دخترش پرسیده...
-
مهندس واقعی
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 14:11
برش در امتداد خط مستقیم قسمت آخر برای تعلیق خانه بُرش نمی خورد اندازه گیری فاصله ها تا کردن برگ - هنر واقعی و نیز از قسمت زیر دو قسمت را همزمان کنار هم نگهداشتن قسمت راست را نگهداشتن تا قسمت چپ تا بخورد...! مهندسی واقعی ... خانه اکنون معلق است تا دست دشمنان به آن نرسد تعبیه درب وردی منزل کنترل تکیه گاه و محکم نمودن آن...
-
داستان کوتاه
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 17:46
هدفم گم شد ... نمیدانم داستان پیرمردى را شنیدهاید که میخواست به زیارت برود اما وسیلهاى براى رفتن نداشت. به هر حال یکى از دوستان او، اسبى برایش آورد تا بتواند با آن به زیارت برود. یکى دو روز اول، اسب پیرمرد را با خود برد و پیرمرد خوشحال از اینکه وسیلهاى براى سفر گیر آورده، به اسب رسیدگى میکرد، غذا میداد و او را...
-
مادر
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 14:44
روز مادر مبارک صد بهار برابری به کوثر نکنند وان باده ی آتشین به ساغر نکنند عشاق جهان اگر برایند به هم در عشق برابری به مادر نکنند.... ******************************************* عصاره همه مهربانی ها را گرفتند و از آن مادر را ساختند. شکسپیر مادر والاترین شاعر،چیره دست ترین نقاش،تردست ترین آهنگساز و ماهر ترین پیکرتراش...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 19:02
موس لمسی مایکروسافت رونمایی شد مایکروسافت موس جدید خود را رونمایی کرد نه، این تنها یک موس قوسی لمسی مایکروسافت نمی باشد، بلکه این فقط یک موس لمسی است. می دانیم که گیج کننده است، اما این چیزی بیشتر از فقط یک موس با یک شکاف لمسی می باشد. تمامی سطح بالای این موساز "ماتریسی از الکترود های حساس به تماس دست"...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 15:32
مادر ای لطیف ترین گل بوستان هستی تو شگفتی خلقتی تو لبریز عظمتی تو را دوست دارم و می ستایمت! دست بر دعا بر می دارم و از خدای یگانه برایت برکت,رحمت و عزت می طلبم. -------------------------------------------------------------------------------- مادرای معنی ایثار تو گل باغ خدایی توی روزگار غربت با غم دل آشنایی مینویسم...
-
دوست داشتن واقعی
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 20:28
یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟ دلیلشو نمیدونم …اما واقعا”*دوست دارم تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی… پس چطور دوستم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟ من جدا”دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی باشه.. باشه!!! میگم… چون تو...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 19:36
بی ریاترین بیان عشق به همسر در مقابل ببر وحشی نهایت عشق ! یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 18:47
داستان چنگیزخان مغول و شاهین پرنده یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید. آن روز با وجود تمام شور و هیجان...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 18:28
داستان درویش و زاهد و دخترک کنار رودخانه زاهد و درویشی که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. درویش بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 18:09
فیلهای زامبزی، آفریقا بچه فیل در حال کاوش و بوییدن مادر خود در حال گردش در بستر رود زامبزی است که در زمان گرفته شدن این عکس، به دلیل خسکسالی کمسابقه، تا حد زیادی خشک شده بود. چیتای مادر و بچهچیتا، بوتسوانا بزرگترین خطر در زندگی یک چیتای ماده، از دستدادن فرزندش است. 95 درصد بچهچیتاها قبل از این که بتوانند...
-
علمی
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 15:20
جهان را در سال 2020 چطور تصور میکنید؟ در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه show picture را بزنید تنها 9 سال دیگر خودروها پرواز خواهند کرد، برای تعطیلات به ماه سفر خواهیم کرد، واقعیت افزوده بخشی روزمره از زندگی ما خواهد شد و رایانههایی با توان پردازشی مغز انسان تولید خواهند شد!...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 16:34
تصاویر و اسامی بدترین مادرهای دنیا پانداها، خرگوشها، همسترها و عقابها از دسته جانورانی هستند که نسبت به فرزندان کوچک خود بدرفتاری می کنند، آنها را در دوران نوزادی رها کرده و یا حتی آنها را می خورند. پیوند میان مادر و فرزند در سرتاسر جهان پیوندی مثال زدنی است اما در همین جهان مادرانی وجود دارند که هیچ شباهتی به مادران...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 15:31
گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر با اعتماد، زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو ایمانت را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن زندگی شگفت انگیز است فقط در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی زلال باش ... ، زلال باش ... ، زلال تر از قطرات اشک فرقی نمی کند که گودال...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 16:01
روزی روبرت دوونسنزو گلف باز بزرگ آرژانتینی، پس از بردن مسابقه و دریافت چک قهرمانی لبخند بر لب مقابل دوربین خبرنگاران وارد رختکن می شود تا آماده رفتن شود. پس از ساعتی، او داخل پارکینگ تک و تنها به طرف ماشینش می رفت که زنی به وی نزدیک می شود. زن پیروزیش را تبریک می گوید و سپس عاجزانه می افزاید که پسرش به خاطر ابتلا به...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 15:40
دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه میرفت و بر میگشت. با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد. بعد از ظهر که شد، هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت. مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا اینکه...
-
فقط خدا
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 15:29
و تنها خدا را دوست دارم. از وقتی سقف خانه مان چکه می کند از باران بدم می آید از وقتی مادرم پای دار قالی مرد از قالی بدم می آید از وقتی برادرم به شهر رفت و دیگر نیامد از شهر بدم می آید از وقتی پدرم شبها گریه می کند از شب بدم می آید از وقتی دستان آن مرد سرم را نوازش کرد و بعدبه پدرم سیلی زد از دستهای مهربان بدم می آید....
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 20:12
- به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم . دکتر علی شریعتی 2- شما بدون تسلط بر خود نمی توانید فاتح دیگران باشید . کیم وو چونگ 3- اگر کسی ترا آنطور که میخواهی دوست ندارد ، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد . مارکز 4- بهترین راه پیش بینی آینده ، ساختن آن است . برایان...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 16:58
هندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند ... هندو به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند ! با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند !!! مردی در آن نزدیکی به او گفت : چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 16:37
اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه گفت :حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم گفت: گفتم: ینی چی؟ گفت: دارم میمیرم گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟ گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد. گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 16:32
اندیشه بزرگ، آرزوهای بزرگ بر زبان می آورد اندیشه معمولی راجع به مسایل امروز سخن می گوید و اندیشه کوچک راجع به دیگران
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1390 16:22
یادی از دوران دبستان......... خاطرات کودکی زیباترند یادگاران کهن مانا ترند درسهای سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود درس پند آموز روباه وکلاغ روبه مکارو دزد دشت وباغ روز مهمانی کوکب خانم است سفره پر از بوی نان گندم است کاکلی گنجشککی با هوش بود فیل نادانی برایش موش بود با وجود سوز وسرمای شدید ریز علی پیراهن...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1390 16:18
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1390 15:23
از روی بد شانسی است یا خوش شانسی؟ در روزگاری کهن پیرمردی روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت . روزی اسب پیرمرد فرار کرد و همه همسایگان برای دلداری به خانه اش آمدند و گفتند : عجب شانس بدی آوردی که اسب فرار کرد ! روستا زاده پیر در جواب گفت : از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده یا بد شانسی ام ؟ و همسایه ها...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1390 15:01
همسر: چکار میکنی بعد اینکه من بمیرم؟ میری زن دیگه میگیری؟ شوهر: قطعا نه! همسر: چرا که نه؟ دوست نداری دوباره متاهل بشی؟ شوهر: خوب معلومه که میخوام همسر: خوب چرا پس نمیخوای دوباره ازدواج کنی؟ شوهر: باشه باشه دوباره ازدواج میکنم همسر: ازدواج میکنی واقعا؟ شوهر: ……!؟ مسر: یعنی تو همین خونمون باهاش زندگی میکنی؟ شوهر: البته...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1390 16:29
کاش میتوانستم به تو بگویم که من نسیم پیچیده در شاخسار آرزوی توام همان نسیمی که دست نوازش به گونه های تو می کشد تا زمینه لبخندت مهیا شود کاش باور کنی که من تمام ثانیه ها را به انتظار باز شدن این پنجره می گذرانم و همین روزنه کوچک اما رو به مهر تو دلباز وعده گاه من است تا کنار تنهایی تو بنشینم دست بگشایم و بگویم......
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1390 15:26
ویرانه کاخ های برآزندگان هم ، هزاران گهواره امید بر بر بستر خویش دارد . ارد بزرگ اتلاف وقت ، خودکشی واقعی است. یونگ زیبائی که با فضیلت توام نباشد، گل بی عطر وبوئی را ماند. ویکتورهوگو با رسیدن به نقطه هدف ، هدف دیگری آغاز می شود. جان دیوئی ارزش سختی های روزگار را باید دانست ، آنها آمده اند تا ما را نیرومندتر سازند ....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1390 15:25
هرگاه کسی که نیکی می کند ، با نتیجه آن خود را مشغول نسازد، آنوقت حس غضب و خود خواهی در قلب او خاموش می شود. بودا آرمان را نباید فراموش ساخت اما می توان هر دم ، به روشی بهتر برای رسیدن به آن اندیشید . ارد بزرگ قابلیت انعطاف ، باعث می شود که نظرات تازه ای پیدا کنید و به نتایج تازه تری برسید. آنتونی رابینز کارتان را با...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1390 15:00
پنج داستان کوتاه مردی در کنار رودخانهای ایستاده بود. ناگهان صدای فریادی را شنید و متوجه شد که کسی در حال غرق شدن است. فوراً به آب پرید و او را نجات داد... اما پیش از آن که نفسی تازه کند فریادهای دیگری را شنید و باز به آب پرید و دو نفر دیگر را نجات داد! اما پیش از این که حالش جا بیاید صدای چهار نفر دیگر را که...